جعفر صابری/دچرخه آبی
جعفر صابری/دچرخه آبی
یک شنبه 14 آذر 1395
دوچرخه آبی
با چشمانی پر از اشک گفت: پسر بچه ده دوازده ساله ای را ندیدید که دوچرخه آبی داشته باشد؟ او پسر من است !ده سال او را ندیده بودم سال پیش که آزادی مشروط گرفتم دیدمش در طول این مدت نمی خواستم ببینمش طاقت دیدنش را نداشتم . و یک سال ماندم کنارش به قیمت نا دیده گرفتن آزادی مشروطم و لی وقتی از من یک جفت کفش خواست و من دیدم هزینه خریدش را ندارم ناچار باز دزدی کردم ! من یک دزد سابقه دار هستم آخرین بار 10 سال حبس و قبلش هم باز حبس بیش از پانزده سال از عمرم را در حبس بودم از بیست و دو سالگی تا امروز ،تمام جوانیم در زندان گذشت به جرم دزدی ! هروقت آزاد شدم دنبال هر کاری رفتم این ننگ سابقه دار بودن در پیشانیم بود و هیچ کس به من کار نمیداد بخصوص که جرمم نیز دزدی بود کدام آدم عاقلی مالش را دست دزد میسپارد؟ کمتر از نیمساعت از دزدیم نگذشته بود که گرفتنم و حتی نتوانستم برای بچه ام کفش بخرم!حالا او هر روز صبح میاید دم دادسرا تا وقتی ماشین آگاهی میاد مرا ببیند!
حمید نگاهی به من انداخت و گفت : 19 سالم بود ،مادرم مرده بود پد هفته نامه همسر...
ما را در سایت هفته نامه همسر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : hamsarmagazingo بازدید : 165 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 10:15